چند نفر را ميشناسيد كه گفتهاند «اين كار را كردم، ولي بعدش پشيمان شدم»، «تصميم من بد بود»، «نبايد آن كار را ميكردم»، «نبايد اين عمل را انجام ميدادم»، «چرا عاقل كند كاري كه باز آرد پشيماني»، «مرد هنرمند فرد پيشه را عمر دو بايد در اين روزگار»، «به فكر فردا هم باش»، «فردايي هم هست».
اينها و دهها نمونه ديگر بر وجهي يا جنبهاي از جنبههاي پيچيده آدمي دلالت دارند كه در 10 سال گذشته در روانشناسي به آن پرداخته شده است و به عنوان يكي از تواناييهاي مثبت افراد، از آن ياد ميكنند؛ «آيندهنگري يا دورانديشي.» به دور و بر خودمان كه نگاه ميكنيم «حتي نه به ديگران. به خودمان، تصميمهايمان و رفتار و كردارمان) ميبينيم كه بسياري از ما انسانهاي ايراني، به اين صفت يا حسنه مثبت نياز جدي و بسيار زيادي داريم و ضرورت دارد، تا دربارهاش بيشتر بدانيم. پس اين بار در ترن روانشناسي مثبت، همسفر ما به دنياي آيندهنگري و دورانديشي باشيد. بگذاريد با چند پرسش آغاز كنيم:
ـ چرا (اگر بتوانيد و وضعيت ماليتان اجازه بدهد) پسانداز ميكنيد؟ ـ آيا تا به حال پيش آمده، در شرايطي كه تصميم صحبت يا رفتار حساب نشده انجام داده، به اصطلاح روانشناسها به طور تكانهاي (ناگهاني و بدون تأمل) عمل يا تصميم گرفته باشيد و بعد هم پشيمان؟
ـ آيا شده كه در تصميمات مهم زندگيتان، موقعيتهاي آني را در يك كفه و شرايط درازمدتتر را هم در كفه ديگري سنجيده باشيد؟ پاسخ به اين موارد، (كه البته موارد معدودي از آن چيزي هستند كه ميخواهيم دربارهاش بنويسيم و بخواهيم). حاكي از وجود يا نبودن آيندهنگري و دورانديشي است. روانشناسها آيندهنگري را يك صفات يا حسنه يا ويژگي مثبت در انسان ميدانند، ببينيم روانشناسي علمي در اينباره چه ميگويد: پروفسور مارتين سليگمن و دكتر كريستو پترسون دو روانشناسياند كه پيش و بيش از ديگر روانشناسها درباره آيندهنگري از نظر روانشناسي سخن گفتهاند. آنها در كتابي كه درباره صفات و حسنات مثبت انسانها نوشتهاند، در مورد آيندهنگري چنين آوردهاند:
«آيندهنگري يك جهتگيري شناختي (عقلي) به آينده شخصي است؛ نوعي استدلال عملي و كنترل كردن خود است كه به افراد در جهت رسيدن به اهداف دوردستشان (يعني اهداف بلندمدتشان) كمكهاي مؤثري ميكند. افراد آيندهنگر، به طور حساب شده و دورانديشانه به عواقب تصميمات و اعمالشان توجه ميكنند، به گونهاي موفقيتآميز در برابر هوسها و تكانههاي آني و ديگر تصميمهاي لحظهاي و بدون فكر و انديشه مقاومت ميكنند، در زندگي انعطافپذيري و اعتدال را پيشه خود ميسازند و تلاش ميكنند تا بين اميال و آرزوهايشان و آنچه در پايان نصيبشان ميشود (يعني بعد از يك عمل يا انجام يك كار) نوعي تعادل و توازن برقرار سازند.»
روانشناسها همچنين معتقدند: آيندهنگري در پيش گرفتن يك جهتگيري عملي نسبت به اهداف آتي است و نوعي دقت و تيزبيني در مورد انتخابها و تصميمگيريها، بيملاحظه نبودن درباره خطرها و در هنگام تصميمگيريهاي كوتاهمدت چشم داشتن به تصميمهاي درازمدت و متعاليتر است. افراد دورانديش و آيندهنگر خصوصيات زير را دارند
:
1ـ بر رفتارهاي آني و تكانهاي خود كنترل و نظارت دارند.
2ـ عواقب و پيامدهاي تصميماتي را كه ميگيرند مورد نظر قرار ميدهند.
3ـ نوعي تلقي دورانديشانه نسبت به آينده خود دارند، براي آن طرح، برنامه و اهداف درازمدت دارند.
4ـ مهارتهاي مناسبي براي مقاومت در برابر تصميمگيريها و رفتارهاي خودتخريب و خودويرانگر دارند و در برابر تكانهها و هوسهاي آني تسليم نميشوند. حتي گاهي اوقات سعي ميكنند تا از موقعيتهايي كه مجبور ميشوند تا چنين تصميمهايي گرفته يا چنين رفتارها و اعمال و كرداري داشته باشند، دوري كنند (مصداق كسانياند كه ازمواضع تهمت اجتناب ميكنند).
5ـ درباره زندگي روزمره و انتخابهايي كه بايد در زندگي داشته باشند، يك سَبْك فكري خاص دارند. اين سَبْك فكري سه ويژگي دارد: تصميمها همراه با تأمل و تدبير و حساب شده است و امكان عملي شدن تصميمها وجود دارد.
6ـ بين آرزوها و اهدافشان، نوعي هماهنگي و هارموني ايجاد ميكنند. اين هماهنگي آنها را ترغيب كرده، برميانگيزد تا براي يك زندگي خوب كه عبارت است از زندگي ثابت و استوار، يك زندگي سامانمند، منسجم و يك زندگي با حداقل تعارضات بكوشند. همانطور كه بيان شده آيندهنگري چند بُعد مهم دارد: 1) تعادل و توازن در زندگي، 2) هماهنگي در زندگي و بين اهداف و آرزوها، 3) انسجام و پيوستگي در زندگي، 4) كنترل بر خود و بر تصميمها و رفتارها، 5) تفكر، تدبر و تأمل در تصميمگيريها و انتخابهاي مهم زندگي. با توجه به مطالبي كه در مورد آيندهنگري گفته شد، ميتوان گفت كه آيندهنگري با كنترل كردن خود رابطه قوياي دارد، چرا كه وقتي فردي در شرايطي قرار ميگيرد كه از خواستههاي آنياش به نفع اهداف بلندمدتتر ميگذرد و در اين وضعيت تصميمي كه آن را تصميم عاقلانه ميناميم، ميگيرد و اسير شرايط نميشود، حتماً بايد بر خود و بر نفس خود مسلط بوده، كنترل داشته باشد. سامانمندي، نظم و انضباط داشتن در زندگي هم يكي ديگر از وجود آيندهنگري است. اين سامان و نظم به ويژه در نحوه تفكر، شيوه استدلال، شكل عمل، تنظيم اهداف با آرزوها و خواستهها بيشتر به چشم ميخورد.
آيا ميتوان آيندهنگري را آموزش داد؟
تا به حال، بررسيها نشان ندادهاند كه آيندهنگري با ژن يا ژنهاي خاصي ارتباط دارد. پس ميتوان آن را حاصل يادگيريهاي افراد دانست. اگر چنين باشد ميتوان به پرسش بالا، پاسخي مثبت داد. بررسيها نشان ميدهد كه در سطح كلان تصميمات مهم دولتها داراي يك وجه دورانديشانه است، چرا كه عواقب هر تصميمي، تا سالها حاصل تفكر و تدبر انديشمندان و كارشناسان يك كشورند و اين عده در مراكز علمي و آموزشي تربيت شدهاند. پس ميتوان نتيجه گرفت كه آيندهنگري حاصل آموزش است. در سطح فردي هم منابع روانشناسي طي سالهاي اخير در مورد روشهاي كنترلي بر خود، تنظيم خود و روشهاي رفتاري و شناختي نظارت و پايش بر خويشتن (كه به آن خودپايي) ميگويند، اقدامات و فنون بسياري ابداع كردهاند. اين فنون، به ويژه در دو حيطه مهم زندگي جالب و با ملاحظه دورانديشي و آيندهنگري بودهاند.
1) آموزش درباره انضباط در امور مالي (در حقيقت ارتقاي خودانضباطي مالي)
2) آموزش دورانديشي در زمينه امور جنسي و تشويق آيندهنگري در اين مورد.
كژفهمي درباره آيندهنگري هر چند كه از آيندهنگري، به عنوان يك ويژگي با حسنه مثبت ياد كرديم، اما كساني هستند كه از آن تلقيهاي نادرست دارند. زماني كه اين تلقيهاي نادرست، مبناي تصميمگيري يا رفتار افراد ميشود چه بسا براي خود آنان يا ديگران، مخاطرات، عواقب جدي و شديد به بار خواهد آورد. بعضي از اين تلقيهاي نادرست، توضيحي درباره تلقي درست در اين زمينه به قرار زير است.
آيندهنگري، يعني احتياطكاري مفرط، ترسيدن، ريسكپذير نبودن، تن به خواري دادن، جبن و ترس. اما بايد توجه داشت، هر چند در آيندهنگري و دورانديشي نوعي حزم و احتياط هم وجود دارد، ولي اين به معناي ترس و جبن يا احتياط مفرط نيست. چه بسا نوجوانان و جواناني كه گاه با همين استدلال كه از طرف دوستانشان ميشود تسليم آنها شد، تن به رفتارهاي پرخطري چون مصرف دارو و الكل يا روابط جنسي نامشروع دادهاند. از ياد نبريم كه «گاهي نترسيدن در جايي كه بايد ترسيد عين حماقت است.» آيندهنگري، نوعي حسابگري خودخواهانه است. اما بايد دانست كه در آيندهنگري خودخواهي وجود ندارد. گاهي اين حسنه، به برقراري روابط مثبت با ديگران يا تعميق اين نوع روابط ميشود، يا حتي به رفاه ديگري ميانجامد و خودخواهي صرف نيست.
آيندهنگري صفتي است كه فقط در چند حوزه زندگي مثل اقتصاد و كار، كاربرد دارد (يا حداكثر زندگي مشترك). هر چند كه همين سه حوزه، بخش عمدهاي از زندگي افراد را دربرميگيرند؛ ولي نبايد از ياد برد كه آيندهنگري و دورانديشي به تصميمات، انتخابها و رفتارهاي كل زندگي مربوط است و فقط يك يا دو حيطه آن. روابط اجتماعي، سفر، آمد و شدها، تفريحات و سرگرميها و خلاصه هر تصميم و انتخابي در زندگي، با اين حسنه مثبت ارتباط دارد و چه بهتر كه در همه جنبههاي زندگي دورانديشانه تصميم گرفت، انتخاب كرد يا رفتار نمود.